رو به فردا RO be FARDA

**<مطالب خواندنی><عکسهای زیبا و کمیاب><سرگرمی><خبر><سینما>**

رو به فردا RO be FARDA

**<مطالب خواندنی><عکسهای زیبا و کمیاب><سرگرمی><خبر><سینما>**

رویا . . .

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم ودر ژرفای لحظه باتوبودن گم میشوم و در آن لحظه رویایی اوج در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم تا خودم را بیابم واز زندان لحظه های بی تو رها شوم..... 

شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم

و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند.آنگاه من در گرمای وجود تو ذوب میشوم در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است.
در این رویای دلنشین تنهای دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند، گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده
و چه زیباست رویای با توبودن.......
با تشکر فراوان از آیدا.... 

ممنون از عزیزانی که مطالب و شعرها و همینطور عکساشونو میل میزنن.ممنون از همتون...

پ ن پ ۸

 

میخوام مسواک بزنم...مامانم میگه:میخوای مسواک بزنی؟

میگم:بله مامان جون....

میگه:خمیر دندون زدی روش؟

میگم: بله مامان جون...!

میگه:ای خاک تو اون سرت که این همه موقعیت پَــ نَ پَـــ درست کردم واست استفاده نکردی!!

                                                                                      

دارم میرم تو دانشگاه یارو دم در جلومو گرفته میگه آقا شما دانشجوی همین دانشگاهید؟ 

 میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ دانشجوی دانشگاه آکسفوردم، درس تفسیر قرآن رو اینجا واحد میهمان گرفتم ! 

وابسته...

من از این فاصله ها بیزارم 

من توو عشق تورو کم دارم 

من دلم میخواد کنارم باشی 

میتونی همیشه یارم باشی 

میتونی فاصله رو برداری 

یا منو تو حسرتت میذاری 

تو که هم صحبت این شبهامی 

آخرین دلخوشی دنیامی 

به تو وابسته شدم این روزا 

تورو هرشب میبینم تو رویا 

 بگو درکم میکنی میفهمی 

یا که بی تفاوتی بی رحمی 

به تو وابسته شدم این روزا 

تورو هرشب میبینم تو روی 

ا

میدونی چقد برات دلتنگم 

من با احساس خودم میجنگم 

من با احساس خودم میجنگم...

لاک پشت ها...

یکروزخانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند.  

از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!

در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!

پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد. سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه

نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد. در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!!!!!!!!!! !!!!!

تولد من...

از تموم دوستایی که تولدمو تبریک گفتن ممنونم. 

۱۶ مهر...

  

از اون شبایی که تحویلمون بگیرن کادو بارون شم

سراب...

چون سرابی در کویر 

چون خیالی دلپذیر 

رفته بودی آمدی 

اما چه دیر 

اما چه دیر 

رفتیو آمد بهار 

بیقرارم بیقرار 

خاطراتت را فقط 

از من نگیر از من نگیر... 

دختر زیبای ۵ ساله کارگـر ساختمان!!!!!

این دختر بچه روزانه 8 ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌های در حال ساخت در نقش یک کارگر ساختمانی فعالیت می‌کند
پدر این دختر بچه  می‌گوید: چون کسی را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن 6 ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می شود.او می‌گوید: در مامازند یک اتاق اجاره کرده که ماهانه 100 هزار تومان اجاره می‌دهد.

پدر یگانه می‌گوید: به دلیل اینکه یگانه را روزها سر ساختمان می‌آورم، او نیز پا به پای من کار می‌کند و فعالیت‌های سبکی همچون حمل‌ کیسه‌های مصالح ساختمانی را انجام می‌دهد. او می‌گوید: یگانه چند روز پیش به خاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است.

این کارگر کوچک ساختمانی امیدوار است که مسوولان و شرکت‌های ساختمانی برای استخدام پدرش به عنوان یک سرایه‌دار از خانواده‌اش حمایت مالی کنند.  

یگانه! چرا اینجا کار می‌کنی؟

پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد. من زور ندارم، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود.

خانه‌تان کجاست؟

خیلی دور است ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.

چرا پیش مادربزرگ یا خاله‌ات نمی‌روی؟

مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم..

کشف حجاب مینا لاکانی در صدای آمریکا

شبکه صدای آمریکا بازهم در پخش زنده خود، یک بازیگر دیگر را بدون حجاب به نمایش گذاشت.
به گزارش مشرق به نقل از جام، شبکه صدای آمریکا وابسته به وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا، که دست بلندی در کشف حجاب و حمله به اعتقادات جوانان
ایرانی دارد، بازهم در برنامه خود تلاش کرد یک ایرانی بدون حجاب را به نمایش بگذارد.
  

 

براساس این گزارش، مینا لاکانی، بازیگرسینما و تئاتر در برنامه شباهنگ صدای آمریکا بدون، حجاب حاضر شده تا اهداف این شبکه ضد ایرانی را تامین کند.
وی در مصاحبه با این شبکه خود را مبرا از حزب بازی خواند ولی مدعی شد به خاطر همبستگی با مردم، از ایران خارج شده است.
لاکانی در این مصاحبه عدم حضورش در صدا وسیما را نه ضعف بازیگری و نامناسب بودن برای نقش، بلکه سیاسی خوانده و تصورات ذهنی مبنی برتماس های مشکوک را مطرح کرد.
یاد آور می شود، مینا لاکانی در سال 1348 درتهران متولد شد و با بازی در تئاتر هملت به کارگردانی دکتر قطب الدین صادقی وارد عرصه ی بازیگری شد

فاصله...

چقدر فاصله اینجاست بین آدمها 

                                          طلوع عشق چه زیباست بین آدمها 

کاش همه از جنس نور بودند 

                                          چقدر عاطفه تنهاست بین آدمها 

مغز انسان

آیا میدانید مغز انسان تنها حروف اتبدا و اتنهای کملات را پردازش کرده و کمله را می خواند. به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید آن را بخوانید...

آناکوندا وحشتناک ترین مار دنیا

 

آناکوندایی در خاک امارات. این آناکوندا توانایی بلعیدن یک شتر را دارد !!!! 

مامانیییییی

 تا حالا دقت کردین زن ها وقتی لباس میبینند هیجان زده میشن و مرد ها وقتی هیچ لباسی نمیبینن...!!!!!!!

************************* 

مامان، اجازه هست ابروهامو بر دارم؟
-مامان: نه
-مامان، اجازه هست موهامو زیتونی کنم؟
-مامان: نه
...-مامان، اجازه هست تونیک صورتی بپوشم؟
-مامان: نه
-................
-مامان، اجازه هست مثل باربی آرایش کنم؟
-مامان: نه
-مامااااان یعنی چی من 18 سالم شده ها
.
.
.
-مامان: اَههه سیاوش، خفه میشی؟ یا خفت کنم...........

ترانه بسیار زیبای راشا تقی پور به نام بی وفا

بچه ساریه.قشنگ میخونه.دانلود کنین



دانلود


مؤسس واقعی فیس ‌بوک کیست؟

 

 

 مارک زوکربرگ

مارک زوکربرگ در 14 می 1984 (24 شهریور 1363) در نیویورک به دنیا آمد.  

هرچند وی در یک خانواده یهودی بزرگ شده است، اما او خود را یک «ملحد» و فردی که به خدا هیچ‌گونه اعتقادی ندارد معرفی می‌کند.

زوکربرگ در دانشگاه هاروارد در رشته علوم رایانه‌ای و روانشناسی مشغول به تحصیل شد. گفته می‌شود که وی ابتدا در فوریه سال 2004 دست به ساخت فیس‌بوک در خوابگاه دانشجویی خود زد. 

این شبکه ابتدا برای استفاده دانشجویان هاروارد به وجود آمد تا آنها بتوانند اطلاعات آموزشی و دانشگاهی را بین خود به اشتراک بگذارند، اما سپس توسط هم‌اتاقی‌های وی با دیگر مؤسسات آموزشی آمریکا ارتباط داده شد و در نهایت نیز در سطح شبکه جهانی اینترنت بکار گرفته شد. 

وی در سال 2008 تبدیل به جوانترین میلیاردر جهان شد و در حال حاضر مدیر عامل شرکت فیس‌بوک می‌باشد.  

بر اساس گزارش وب‌گاه فوریس دارایی‌های وی تا مارس 2011 به 13.5 میلیارد دلار رسیده است. 

گفتنی است که تاکنون بیش از نیم میلیارد نفر اطلاعات شخصی خود را به صورت رایگان در اختیار شرکت فیس‌بوک قرار داده‌اند. 

 600 میلیون نفر از کاربران این شبکه اجتماعی را مردم کشورهای اروپای غربی تشکیل می‌دهند...

پ ن پ ۷

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم.

دوستم میگه:شیرِ؟  

پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش

مرده ریش گذاشته 

****************

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده

میگه میخوای بند نافو ببری؟ 

 پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم

از مامان بچه شاباش بگیرم!!

 ***************

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟ 

 پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!

****************

واسه استخدام رفتم یه شرکتی خانومه میگه :شما

برای آگهی استخدام اومدین؟

 پـَـَـ نَ پـَـَــــ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین!!!!!

*******************

جلو خواهرم سوسکه رو با دمپایی لهش کردم دل و رودش

پخش زمین شده … خواهرم میگه مرده الان ؟

 پَــــ نَ پَــــ این ترمیناتوره الان خودش رو جمع میکنه دوباره راه میافته 

****************

میگم دیشب یه پشه اومده بود تو اتاقم .میگه کشتیش؟

پَــــ نَ پَـــــ اومدم بِزنم، نتونستم ، خونِ من تو رگهاش

جریان داشت! 

 ،یهو گفت بابا …!! 

 بعدشم نشَستیم دوتایی تا

صبح گریه کردیم ، گوشه اتاق