رو به فردا RO be FARDA

**<مطالب خواندنی><عکسهای زیبا و کمیاب><سرگرمی><خبر><سینما>**

رو به فردا RO be FARDA

**<مطالب خواندنی><عکسهای زیبا و کمیاب><سرگرمی><خبر><سینما>**

رویا . . .

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم ودر ژرفای لحظه باتوبودن گم میشوم و در آن لحظه رویایی اوج در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم تا خودم را بیابم واز زندان لحظه های بی تو رها شوم..... 

شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم

و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند.آنگاه من در گرمای وجود تو ذوب میشوم در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است.
در این رویای دلنشین تنهای دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند، گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده
و چه زیباست رویای با توبودن.......
با تشکر فراوان از آیدا.... 

ممنون از عزیزانی که مطالب و شعرها و همینطور عکساشونو میل میزنن.ممنون از همتون...

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 مهر 1390 ساعت 23:05

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و…و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

مهتاب جمعه 22 مهر 1390 ساعت 18:05

همیشه دوست داشتم تا گونه های خیسم را ببینی...
کاش می دانستی که تمام شب هایم در آرزوی با تو بودن بارانی است و روزی می رسید که راز چشم های منتظرم را می فهمیدی...
کاش فقط برای یک بار لبخند را بر لبانم می کاشتی تا آن را با اشک هایم آبیاری کنم...
دوست داشتم زندگی را با تو پرواز کنم و با تو در دشت سرخ شقایق ها فرود آیم...

ولی افسوس.....
که امروز آن قدر دلت از دل غریبم دور است که راز چشمان خیسم را نفهمید و هرگز دستانم را نگرفتی تا با هم در آسمان عشق پرواز کنیم...





نادیا جمعه 22 مهر 1390 ساعت 18:06

یــادم بــاشـــد ، امشب بعضی از آرزوهایم را دَم ِ در بگذارم
تــا رفتگـــر ببــــرد ! بیچــاره او
ما بقــی را هم نقــدا" بــا خود بــه گور می بـــرم
ما بقــی همــان " آرزوی بــا تــو بودن " است
نتــرس جانکم
حتــی آرزوی ِ داشتنت را هم بــه کســی نمی دهم

ممنون.خیلی قشنگ بود

مهسا جمعه 22 مهر 1390 ساعت 19:11

و چه رویای شیرینی است رویای با تو بودن...
خیلی زیبا بود

صبا چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 18:45

امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم.....

دلم به حال تنهایی خود سوخت.....

در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را......

به دست اشکهایم می سپارم .....

تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند......

میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم.....

نه به آن مفتی که تو خریدی ......

به بهای سالهای باقی مانده از آینده ام!!!

ماندانا جمعه 29 مهر 1390 ساعت 12:49

و چه زیباست رویای با تو بودن........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد