سلام به همه دوستای گلم...
خوبین...
چطورین با زحمتا...
به خاطر شرایط کاری و دسترسی نداشتن مستقیم اینترنت و گرونیه شدیده کافی نت اینجا فعلن نمیتونم بیام.
واقعن شرمندم.
امیدوارم که تو اینجا به هرکی توهین یا بی ادبی شد منو ببخشه.
فقط خواستم تو اوقاتی که داشتم شادتون کنم و لبتونو بخندونم.هیچ چیز جز این نبوود.
امیدوارم روزی بشه که مثله همیشه هر روز در کناره شما باشم.واقعن برام سخته که نتونم حتی یه روز بخندونمتون.
هر چن وقت میام نظراتتون و میخونم و دلخوش به اینم که به یادمین.
امیدوارم بدی و و بازم هم بدی دیدین حلال کنین.
امیدوارم هر کجای این سرزمین هستین شادو سلامت باشین.و هیچ غمو غصه ای تو زندگیتون نیاد.
شاد باشین.
زندگی دو روزه میگذره...
.......................................................................................
امشب شبه آرزوهاست...
بایید دعا کنیم برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید...
و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست.
بیاییم از خدا بخواهیم رنجهای آدمی را بکاهد و آرامش را بر ما بیافزاید.
الهی به امید تو...
............................................................................................
دوستون دارم شدیددددددددددددددد
انصافاً یکی از تفریحات دوران بچگیت بالا رفتن از رختخواب و فرار بعد از ریختن رختخوابا نبود؟
بعضی وقتا دلت میخوادیکی از پشت چشماتو بگیره و بگه اگه گفتی من کیه ام؟
توام دستاتو بزاری رو دستاش و بگی:
"هر کسی هستی بمون،خیلی تنهام..."
به
سگ ها که محبت میکنی باوفا میشن
به آدم ها که محبت میکنی هار میشن
امااااا به خر که محبت میکنی....
اصلا براش فرقی نداره!!
از بس که ثبات شخصیت داره این بزگوار
وقتی که یک رابطه تمام میشود ،
بزرگترین درد آدمی این ست که درگیر میشود:
آیا آن طرف هم در تمام این روزها ، ماه ها ، سال ها به آن روزهای خوب فکر میکند ؟
آیا او هم در حجم وسیع خاطرات غرق میشود ؟
آیا او هنوز هم برایم اشک میریزد؟
آیا او هنوز هم دلتنگ من است؟
آیا او هم آهنگ های همیشگی را گوش می دهد یا نه دیگر طبع ش تغییر کرده ؟
آیا او هم شماره تلفن مرا از حفظ است یا نه ؟
آیا او هم بایگانی عکس های قدیمی دارد یا که نه ؟
آیا او هنوز هم دوسم دارد؟
آیا . . . آیا . . .آیا
این سوالات است که مثل خوره روح آدمی را می جود
و بعد آدمی دیگر آدم سابق نمیشود
آدم سابق نمیشود
نمیشود
نمیشود
پیرمرد
از پرسید
غمگینی؟
نه
مطمئنی ؟
نه
چرا گریه می کنی ؟
دوستام منو دوست ندارن
چرا ؟
جون قشنگ نیستم
قبلا اینو به تو گفتن ؟
نه
ولی تو قشنگ ترین دختری هستیکه من تا حالا دیدم
راست می گی ؟
از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد
شاد
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز
کرد ؛عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت
ببین چی کار کردی با من لامصب
هر شب کارم شده گریه یا مستم
تو اوج دوستی چطور ولم کردی
وقتی مشکلی نبود بین ما اصلا
به دختــری که رژقرمــز میزنــد
نگ ســوســول میزننــد
به پســری که طبــق مــد لبــاس میپوشــد
ینجــا ایــران اســت
"قضــاوت کــردن کار مــن و توســت"
اعدام باشه نیگا میکنن
دعوا باشه نیگا میکنن
تصادف باشه نیگا میکنن
پیرزن 80 ساله تا دختر 4 ساله باشه نیگا میکنن
طرف با زنش باشه نیگا میکنن
ماشین قراضه سوار باشی نیگا میکنن
ماشین آخرین سیستم سوار باشی نیگا میکنن
گرونی میشه نیگا میکنن
فقر و بیکاری باشه نیگا میکنن
ظلم باشه نیگا میکنن
کلاً هرچی باشه نیگا میکنن
یکی از رفقا گیتار خریده بود بره کلاس واسه دخترا شاخ بشه ولی هیچ گهی نشد ....
تازه 50 تومن هم زیر قیمت فروختش
فکر
کن به اون روزى که من و تو،هردو مقابل خدا ایستادیم
بعدخدا همه ى اون کارایی که من،واسه به دست آوردنت انجام
دادمو مثل یه فیلم از جلوچشمات رد میکنه
از گریه هاى شبونه…تاااا درد دل هاى محرمانه
بعد تو یه نگاهى به من میکنى ومن باز دارم گریه میکنم
تو توى اون لحظه،چی دارى به من بگى؟
جزاینکه بگى:متأسفم
جاى من بودى،می بخشیدى؟
"چه تلخ است فقر"
« میدان خراسان / تهران / ایران
من
مورچه ای را مسخره میکردم
که عاشق یک تفاله چای بود خودم را فراموش کردم
که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر میکردم آدمه
خواهرم اول میرفت منم سوم دبستان بودم یه بار بهش گفتم:
تو بچه سره راهی هستی ما تو رو از کنار مسجد پیدا کردیم!
هر چی اصرار میکردم میگفت:
نه تو دروغ میگی.
دو سال بعدش یه بار مامانم دعواش کرد اونم زد زیره گریه گفت:
آرهههههه من خودم میدونم.
مامانم : چی رو میدونی؟
من که دوزاریم افتاده بود هی چشم و ابرو میومدم که نگووووو.
خواهرم: من خودم میدونم منو از کنار مسجد پیدا کردین
مامانم:غلط کردههههههههه.کیییییییییی گفته؟ خودشو از تو جوب پیدا کردیم
و این چنین بود که من رسوا شدم
همدیگر
را فراموش نکنیم
شاید سالها بعد در گذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم
و بگوییم آن غربیه چقدر شبیه خاطراتم
بود...
حالا من میگم سلام . مخلصتونم .کوچیکتونم.....
حالا بذار ببینیم کسی به ما توجه میکنه یا نه
این تصویر زیباترین و دردناکترین عکس
تاریخ شد
آپارتمانی که در آتش و دود گرفتار شده
، و مادری که برای حفظ جان دختر بچه اش او را از پنجره بیرون نگه داشته تا با دود
ناشی از آتش خفه نشود.
متاسفانه مادر این کودک بعد از مدتی
بعلت خفگی از دود آتش جان سپرد اما نکتهء شگفت انگیز اینجاست که مادر بعد از مرگش
بچه رو رها نکرده و ماموران آتش نشانی تونستن بچه رو صحیح و سالم با آن ارتفاع به
زمین بیاورند