زمستون باهات شدید موافقم.منتها ما یزدیا تو ۳و۴ش شک داریم یه بار رو حساب ۴تا رفتم با یارو روبوسی کنم اونم بناش رو ۳تا بود بندخدا جاخالی داد با پیشونی رفتم تو دماغش!
سیلوم علیکوم D:
رفته بودم سوپرمارکت میخواستم پفک بخرم اسم چی توز موتوری یادم رفته بود حالا مکالمه رو داشته باشید ^_^
من:سلام این پفکاتون چندن؟؟
صای مغازه:سلام کدوما؟؟
من: اینا که میمون داره روش :|
صاب مغازه: با عینک یا بدونه عینکش؟؟
من: O.o بدونه عینک
صاب مغازه: همه شون ی قیمته 500 ^_^
خو مرض داری مگه با احساساته من بازی میکنی؟؟ :||
دیروز بابام به برادرزادم که 5سالشه میگه دست تو دماغت نکن.اونم برگشته خیلی شیک میگه :رطب خورده را منع رطب کی کند؟؟؟!!!!!!!!!
(یعنی تو که خودت دست میکنی تو دماغت چرا به من میگی)
من تا 15 سالگی فکر میکردم وقتی میگن دیوان حافظ یعنی حافظ دیوانه بوده.....
برادر زاده ی شاعره من دارم...
دیشب رفتم یکم کلم پلو(بله ما شیرازیم حرفی داری؟) بدم همسایمون رفتم دم درشون زنگ زدم ،
همسایمون از پشت آیفون : کیه ؟
من: کلم پلو
همسایمون )))))))))))
من((((((((
شوهرم:خاک تو سرت کلم
بازم من
اخرش ما نفهمیدیم تو رو بوسی کردن باید دوتا بوس کنیم یا سه تا
لامصب خیلی شرایط سختیه
یهو میخوای سه تا بوس کنی طرفو
اون دو تا بوس میکنه جا خالی میده وسط جمع ضایع میشی
غضنفر تو هواپیما کنار تیمسارى میشینه میکه :آقا سربازى؟تیمساره مىبینه آدم ساده ایه میکه:بله…غضنفر میگه مرض داری لباس تیمسار پوشیدى
زمستون باهات شدید موافقم.منتها ما یزدیا تو ۳و۴ش شک داریم یه بار رو حساب ۴تا رفتم با یارو روبوسی کنم اونم بناش رو ۳تا بود بندخدا جاخالی داد با پیشونی رفتم تو دماغش!
سیلوم علیکوم D:
رفته بودم سوپرمارکت میخواستم پفک بخرم اسم چی توز موتوری یادم رفته بود حالا مکالمه رو داشته باشید ^_^
من:سلام این پفکاتون چندن؟؟
صای مغازه:سلام کدوما؟؟
من: اینا که میمون داره روش :|
صاب مغازه: با عینک یا بدونه عینکش؟؟
من: O.o بدونه عینک
صاب مغازه: همه شون ی قیمته 500 ^_^
خو مرض داری مگه با احساساته من بازی میکنی؟؟ :||
پسره اومده تو صفحه ی فیسبوک دوس دختر سابقش نوشته((حالم داغونه مثه قیافه ی دوس پسر جدیدت ))
=))
دختر :؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست پسر جدیدش :((((((
حال خراب یارو :))
دیروز بابام به برادرزادم که 5سالشه میگه دست تو دماغت نکن.اونم برگشته خیلی شیک میگه :رطب خورده را منع رطب کی کند؟؟؟!!!!!!!!!
(یعنی تو که خودت دست میکنی تو دماغت چرا به من میگی)
من تا 15 سالگی فکر میکردم وقتی میگن دیوان حافظ یعنی حافظ دیوانه بوده.....
برادر زاده ی شاعره من دارم...
ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻡ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﭼﺎﻟﻪ ﺁﺏ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﺧﯿﺲ ﺷﺪ، ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﯼ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﯾﺪ؟
ﮔﻔﺘﻢ :ﻧﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺘﺮﻣﯽ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ... ﺍﯾﻨﺎ ﺍﺷﮏ ﺷﻮﻗﻪ