فکر
کن به اون روزى که من و تو،هردو مقابل خدا ایستادیم
بعدخدا همه ى اون کارایی که من،واسه به دست آوردنت انجام
دادمو مثل یه فیلم از جلوچشمات رد میکنه
از گریه هاى شبونه…تاااا درد دل هاى محرمانه
بعد تو یه نگاهى به من میکنى ومن باز دارم گریه میکنم
تو توى اون لحظه،چی دارى به من بگى؟
جزاینکه بگى:متأسفم
جاى من بودى،می بخشیدى؟
مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذارید
هرچقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید....
من دارم اورا ترک می کنم..!!!
کی؟
امین تو کاری نکردی؟
بیا از الان با هم باشیم
اگه راس میگی؟