تو خیالاتم دوس دارم
یه شب بارونی ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم
بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم کتمو دربیارم بدم تنش
کنه
بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه و بگه میشه اسمت
رو بدونم؟
بعد من از توی کتم یه سیگار در بیارم روشن کنم
بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم
تو صورتش
بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم
و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره
رو به آسمونو از ته دل داد بزنه خدااااااااااااا
چه خیالاتی
چه ارزوهایی داری ها........
این خیالاتت منو کشته.