جریان تلفنه دخترو پسر

پسره تلفن رو برمیداره یه شماره میگیره:

یه دختره جواب میده : بله ؟
پسر : گوشی رو بده به اون بابای بی همه چیزت
دختر : بله ؟

پسر : خودتو به خریت نزن ! گوشی رو بده به اون بابای فلان فلان شدت
دختر : ببخشید بابا خونه نیستن
پسر : فکر کردی من خرم ؟ فکر کردی من مالمو از سر راه پیدا کردم ؟ فکر کردی من ازش میگذرم ؟

نه خانم جون کور خوندی !بهش بگو میام با حکم جلب میبرمش

دختر : آقا ترو خدا بگین بابم چیکار کرده ؟
پسر : خودتو به نفهمی نزن با اون بابای فلانت
دختر : تروخدا بگین چی شده؟
پسر : یعنی نمیدونی ؟
دختر : نه بخدا ! تروخدا بگین بابام چیکارکرده
پسر : خانم جون بابات مالمو خورده ! الان یه ماهه که نمیاره بدهیش رو بده
دختر : بدهی چیه ؟ بابای من ؟ حتماً اشتباه میکنید
پسر : آره اشتباه کردم, همون موقعی که میومد التماس میکرد میگفت تروخدا منو بساز ! الان دوروزه که لب نزدم ! التماسم میکرد, همون موقع باید بهش میگفتم نه تا الان به خاکه سیاه نشینم
دختر : بابای من ؟
پسر : نه پس زن بابای من ؟
دختر: !!!!!!!!!!!!!!!!
پسر : خلاصه اینکه بایستی بیاد تصفیه کنه وگر نه میفرستمش اونتو
دختر: (گریه کنان)حالا چقدر بدهکاره ؟
پسر : 4تا شیر کاکائو داشته دوتا دوغ, یه نوشابه, 8تا هم کلوچه. سرجمع میشه 1420 تومن
دختر : مریض بوق بوق بوق

من نبودم.باز نیاین بگین تو بودی