تو
رفته ای که بی من،تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو ،شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به در کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم
روزی که پیک مرگ مرا می برد به گور
من ،شب چراغِ عشق تو را نیز می برم
عشق تو
نور عشق تو
عشق بزرگ توست
خورشید جاودانی دنیای دیگرم
«فریدون مشیری»