رو به فردا RO be FARDA

**<مطالب خواندنی><عکسهای زیبا و کمیاب><سرگرمی><خبر><سینما>**

رو به فردا RO be FARDA

**<مطالب خواندنی><عکسهای زیبا و کمیاب><سرگرمی><خبر><سینما>**

خاطرات لاغری

دو تا از دخترای فامیلمون داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم حرف میزدن. 

اولی می گه:من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم. 

دومی می گه: این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو با هسته قورت دادم، همه ی فامیلامون می گفتن اوا پرستو چند ماهه حامله ای؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد محمدی پور سه‌شنبه 6 تیر 1391 ساعت 12:38

ضایع این که جک بود من خونده بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد