یبار داشتم ازیه مجتمع میومدم بیرون خوردم به یه دختر پسره.
پسره هم از اینا که تومونشون از کونش داش میوفتاد سر جمع چهل کیلو نمیشد! برگشت گف مگه کوری نعره خر!
منم با صد و هشتاد و دو سانت قد وایسادم سه ساعت دولا راست شدن و ببخشید ببخشید گفتن اخر سر هم بچه سوسول زد تخت سینم گف برو گمشو تا گردنتو نشکوندم!
وایسادم اینا یکم رفتن جلوتر پسره رو صداش زدم گفتن اقا یکدقیقه میشه خودتون بیاین.
سینشوعینهو خروس لاری کرد اومد جلو گف ها چته؟
دهنمو بردم کنار گوشش اروم گفتم: ببین جلو دوس دخترت بودی نخواستم غرورتو بشکنم وگرنه همچین اینجا ناقصت میکردم تو سرد خونه ننه بابات نشناسنت!
بعد بلند بلند که دوس دخترش بشنوه گفتم به هر حال من واقعا عذر میخوام از خدمتتون!
اینو گفتم همیشه یادتون باشه هیچ وقت تحت هیچ شرایطی غرور هیچ مردی رو جلوی زن و بچش نشکنین زن و بچه رو مردشون خیلی حساب میکنن
yeeeeeeeeee fuuuuuuuuuuuukh