یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم، یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش،لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقد خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!
اخه بیچاره دختره
kheyliiiiiiiii bahaaaaaaal booooooood
اونا دختراى قدیم بودن که از سوسک میترسیدن ، الان همچین سوسکت میکنن که خودتم نمیفهمى !!