تو آنقدر ساده و راحت آمدی که من شیفته صداقت و سادگیات شدم،
نمیخواهم به این زودی ها از دستت بدهم،
مرا تنها نگذار!
کاش می شد قایق خسته جسمم در ساحل وجودت آرام گیرد..
و من می توانستم کوله بار سنگین دردهایم را در بیراهههای بیقراری،
آنجا که دست هیچ آدمی زادی به آن نرسدرها کنم..
و مجبور نبودیم در میانه راه، دیوار سرد جدایی را پیش رو ببینیم.
کاش تا آخر راه دل به جاده می سپردیم
مثل سایه، مثل رویا...
آیا طاقت میآورم این همه خاطره را رها کنم
و آیا تو می توانی با بیاحساس ترین احساسها رها شوی!؟
و آیا از این مرداب و پهن دشت وسیع به سلامت خواهیم گذشت؟؟؟
حست می کنم ...
این چه احساسیه که منو تو مثل همیم
از همه دنیا جدا ، نه زیادیم نه کمیم
دارم حست میکنم لحظه لحظه با منی
تو تموم لحظه هام، تو هوام پر می زنی
دارم حست میکنم توی بیداری و خواب
دل واسه تو میزنه با یه دنیا تب و تاب
عالی بود
خیلی قشنگ بود و غمگین
منم آپم بیا نظراتم بگو
آهـــستـــه گفــــت : " خـــدا نــــگهـــدارَت "
در را بَــســت و رفــــت
آدمــهــا چـــه راحـــت ، مســـئــولیـــت خـــودشـــان را
بـــه گـــردن "خـــــدا" مـی انـــدازنـد
ساده بگم ساده بگم سادگیاتو دوست دارم
ساده نمیگذرم ازت تورو تو شعرام میارم
ساده بگم عاشقتم ساده بگم میخوام تورو
عادت دارم با تو باشم یه وقت نگی بهم برو