وقتی آدمها درست بشن
پدر داشت روزنامه میخواند. پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت:
پدر بیا بازی کنیم.
پدر که بی حوصله بود یه صفحه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت:
برو درستش کن.
پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد.
پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو از کجا یاد گرفتی؟
پسر گفت:
من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم.
وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه...
--